ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

رسانه، مهد تولید فرهنگ

ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

فرار به جلو

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ب.ظ

محمدحسین آشنا


فیلم استیو جابز که از ماه ها پیش از اکران در لیست پیش بینی بهترین های 2015 از نگاه منتقدان قرار داشت، سومین فیلمی است که به داستان زندگی استیو جابز، بنیان گذار شرکت اپل می پردازد؛ این بار اما با نگاهی متفاوت و با تمرکز بر جنبه هایی خاص از شخصیت او. داستان فیلم متشکل از سه برهه از زندگی جابز، و به طور خاص مربوط به دقایقی پیش از رونمایی از سه محصول شرکت اپل است. از این رو فیلم را نمی توان به طور تمام و کمال یک بیوگرافی دانست؛ هرچند که پی رنگ ها طوری طراحی شده اند که بدون پرداختن بی دلیل به حواشی، مخاطب به اطلاعات مورد نیاز برای شناخت نابغه جاه طلب اپل- آن طور که فیلم می خواهد- دست یابد.


به اعتقاد نگارنده اصلی ترین کلید موفقیت فیلم استیو جابز، فیلمنامه قوی و حساب شده آن است.  نویسنده با قرار دادن قهرمان داستان در سه برهه حساس از زندگی، در واقع این شخصیت نیمه اسطوره ای معاصر را به چالش کشیده و در معرض قضاوت مخاطب قرار می دهد. در یک داستان شخصیت محور، قهرمان به طور کلی برای رسیدن به دو چیز مبارزه می کند؛ یکی هدف خودآگاه و دیگری نیاز ناخودآگاه.
در این فیلم، استیو جاه طلب از یک طرف می کوشد تا تبدیل به ناجی شرکت اپل شود و از طرف دیگر در پی آن است تا رنج ناشی از جراحات گذشته (پیش داستان) خود را التیام بخشد. استیو مدام تلاش می کند تا از گذشته خود فرار کند. این نفرت از گذشته به حدی است که استیو را ناچار می کند تا همة کسانی که ردپایی در زندگی او داشته اند را طرد کند؛ حتی دختر و بهترین همکارش. او بدون آنکه خود نیز بداند چرا، همه پل های پشت سرش را خراب می کند و دیوانه وار، خیره به نقطه ای مبهم در آینده، فقط می دود تا بلکه بتواند مرهمی برای زخم های کودکی خود بیابد؛ و در این مسیر خودخواهی و جاه طلبی مفرط، چشم او را بر حاشیه هایی که اتفاقا مهم تر از متن هستند، می بندد. در واقع استیو، هدف خودآگاه خود را
که همان موفقیت کاری است- در اصل ابزاری می داند برای برطرف ساختن نیاز ناخودآگاهی که ریشه در اعماق وجودش دوانده است؛ غافل از این که همان هدف مورد اشاره، علت اصلی شکست های اوست. تضاد دراماتیک داستان نیز در همین جا شکل می گیرد.

نمود این تضاد به زیبایی هر چه تمام تر در نقاط عطف هر سه پرده داستان به تصویر درآمده است. می توان گفت که لیسا، دختر استیو در واقع همان نقطه گم شده زندگی پدرش است؛ چیزی که استیو به طور ناخودآگاه در طول فیلم یا بهتر بگوییم سفر اسطوره ای خود- به تدریج به آن واقف می شود. شخصیت های دیگر نیز که هر کدام در نقطه ای، مقابل استیو قرار می گیرند و او را به چالش می کشند، همگی به نوبة خود سهمی در تکامل سفر قهرمان به سمت مبدل شدن به قهرمانی واقعی دارند؛ هر چند که این شخصیت ها، آن طور که باید، پرداخته نشده و در حد تیپ هایی فرعی باقی مانده اند.


در فیلمنامه آرون سورکین دیالوگ ها نقشی محوری ایفا می کنند؛ اگرچه نباید از نقش کارگردانی هوشمندانه دنی بویل نیز غافل شد که حقیقتا این دیالوگ ها را به بار نشانده است. دیالوگ های صریحی که بنا به اقتضای داستان بعضا به شعاری شدن گرایش دارند، در حساس ترین لحظات فیلم و در نقطه اوج تمام تنش ها، حضوری برجسته و تعیین کننده دارند:

*  جوانا (مشاور اصلی استیو): «اگه تو همینطور افراد رو بدون دلیل از خودت بیزار کنی دیگه هیچکس باقی نمی مونه که بخوای بهش سلام کنی.»       
*  استیو (در پاسخ): « ما وقتی برای مؤدب بودن یا واقع گرا بودن نداریم.»

*  وازنیاک (دستیار استیو در ساخت اپل 2): « محصولاتت بهتر از تو هستن برادر؛ می تونی در عین حال هم با استعداد باشی، هم خوش برخورد. »

*  استیو: « من خوب تربیت نشدم. »



فیلم از لحاظ پایان بندی نیز بسیار دقیق و سنجیده عمل می کند. لوکیشن نقطه پایانی سفر قهرمان، و آن جا که استیو به اشتباهات خود اعتراف می کند، برای اولین بار در فیلم، محلی خارج از تالار اصلی مراسم رونمایی   ( زندان خودساخته استیو) است. لیسا به پشت بام رفته و استیو نیز او را دنبال می کند، و این نخستین باری است که چنین اتفاقی برای استیو جابز، پدر اپل رخ می دهد و او به جای فرمان دادن، اکنون فرمان می پذیرد. استیو که تا پیش ازاین به تصور حکمرانی بر زمان، زمام خود را به دست آن داده بود و برگزاری مراسم رونمایی در رأس ساعت تعیین شده را از واجبات می شمرد، با رسیدن به انتهای سفر، خود را از قید و بند محدودیت های خودساخته رها کرده و به آگاهی واقعی دست می یابد.
حتی اگر پیش بینی جوانا در مورد برآیند سود و فروش بی نظیر مکینتاش (هدف خودآگاه) نیز محقق نشود، استیو همین که به نیاز ناخودآگاه خود پاسخ داده و تضاد ذهنی خود را حل کرده است، پیروز است. و شاید به همین دلیل باشد(است) که طرح و توطئه فیلم در مورد هدف خودآگاه قهرمان به یک پیش بینی بسنده می کند، اما در مورد نیاز اصلی او، داستان را به سرانجام می رساند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۳
محمدحسین آشنا

نقد فیلم استیو جابز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی