ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

رسانه، مهد تولید فرهنگ

ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

کارکردگرایی و فرهنگ در ایران معاصر (بخش اول)

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۰۸ ب.ظ

کارکردگرایی و فرهنگ در ایران معاصر

(بخش اول)


محمدحسین آشنا



مقدمه

نظم، کارکرد، تعادل، ارزش، نهاد اجتماعی و ... . این ها مفاهیمی بودند که از اواخر دهه 1930 به طور جدی در قالب مکتب کارکردگرایی وارد ادبیات اندیشمندان آن زمان شد. "مکتبی که برای تبیین شرایط فرهنگی جوامع در علوم اجتماعی پدیدار گشت[1]."در آن زمان بود که فرهنگ، به عنوان بااهمیت ترین و تاثیرگذارترین عنصر در حفظ و تعادل نظام اجتماعی مطرح گردید. ارزش ها به مثابه معیار تعیین هدف شناخته شده و و به رابطه متقابل بین ارزش ها و نهاد های اجتماعی توجه خاصی شد.

در این نوشته کوتاه برآنیم تا ابتدا با مقداری دست بردن در پیش فرضهای غربی این مکتب و تطبیق دادن آن ها با مسائل فرهنگی روز کشور  ایران، سوالاتی تامل برانگیز در ذهن خواننده ایجاد کنیم.

 

برای ورود به موضوع لازم است ابتدا تعریفی از کارکردگرایی ارائه گردد:

" دیدگاه کارکردگرا یا دریدگاه نظم مبتنی بر تحلیل انداموار یا نظام وار از جامعه است. این دیدگاه اساسا محافظه کارانه و مخالف دگرگونیهای سریع و شدید اجتماعی است. از مهم ترین مفاهیم این دیدگاه، مفاهیم نظام، کارکرد، تعادل، ارزش و نهاد اجتماعی است. در این نظریه آن چه مورد توجه است، نظام اجتماعی است. کارکردگرایان نظام اجتماعی را "کلی" می دانند که دارای یگانگی و یکپارچگی است.[2


تعادل

تعادل، مفهومی بسیار پراهمیت در نظریه کارکردگرایی است. بر اساس این نظریه "نه تنها نظام های اجتماعی همواره در حال تعادل هستند، بلکه اگر عاملی درونی یا بیرونی سبب به هم خوردن تعادل آن ها شود، گرایش ذاتی و خودبخودی نظام در جهت نیل مجدد به تعادل خواهد بود.[3]"


کارکرد

از دیدگاه کارکرئگرایان واقع گرایی چون رابرت مرتون، نهادهای اجتماعی می توانند کارکردهای منفی یا مثبت داشته باشند. با در نظر گرفتن این دیدگاه می توان از "جمع جبری کارکردهای کارکردهای نهاد های مختلف اجتماعی صحبت کرد. بدین معنی که تا زمانی که مجموعه کارکردهای مناسب یا مثبت نهادهای اجتماعی بیش از کارکردهای نامناسب یا منفی آن ها باشد، نظام اجتماعی به حیات خود ادامه خواهد داد.[4]"



اما بر اساس دیدگاه پارسونز اهمیت نظام فرهنگی فراتر از نظام اجتماعی است: "پارسونز فرهنگ را نیروی عمده ای می انگاشت که عناصر گوناگون جهان اجتماعی را به هم پیوند می دهد.[5]" " در نظریه ی او نظم اجتماعی بر پایه ی وجود ارزشهای عام و مشترک بنا نهاده شده است.[6]" به قول بیرو" تا زمانی که گفته می شود واقعیتی حائز ارزش است، به طور ضمنی پذیرفته شده است که هدفی مطلوب را تحقق می بخشد و این به نوعی علم اخلاق یا دانشی است که موضوع آن ارزیابی یا قضاوت و در نتیجه تمیز خوب و بد از یکدیگر است.[7]"



اهداف ما بر اساس نیازهایمان تعیین شده و ترسیم می گردند. با توجه به مطالب فوق در می یابیم که برای رسیدن به اهدافمان باید از نظام ارزش ها کمک بگیریم. هر کسی در زندگی فردی خود، نظامی از ارزشها را در نظر می گیرد و بر اساس آن ها دست به تصمیم گیری می زند. در هر نظام اجتماعی نیز ارزشهای مشترکی وجود دارند.

" دگرگون شدن اساسی انسانها مستلزم دگرگونی پایدار نظام ارزشی آن هاست.[8]" در یک نظام اجتماعی نیز دگرگونی به همین صورت رخ می دهد...

 

ادامه دارد...



[1] http://mohamehdi.blogfa.com- عبدالله روشنایی

[2] محمدحسین پناهی: نظریه های انقلاب- ص 193

[3] همان 194

[4] همان 193

[5] ریتزر 138:1379

[6]  پناهی 196

[7] بیرو 445:1370

[8] روشه 85-76 :1374

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۳
محمدحسین آشنا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی