ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

رسانه، مهد تولید فرهنگ

ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

فرم،ناجی محتوا

دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ب.ظ


(توصیف و تحلیل رموز تصویری بخش هایی از فیلم "چه خوبه که برگشتی")

 من نقد نمی دانم اما...(5)

محمدحسین آشنا

 

مقدمه

قواعد بصری از مهم ترین دستورات و تکنیک های رایج در فیلم بوده و رعایت استانداردهای حداقلی آن در یک فیلم می تواند تا حد زیادی به آن اثر هنری اعتبار بخشد. برقراری یک نظم علی و دقیق در ترکیب بندی های تصویری و ایجاد یک ساختار کلی متوازن در فیلم، حاصل تلاش و دقت فراوان کارگردان و فیلمنامه نویس در وهله اول، و سایر عوامل از جمله فیلمبردار، نورپرداز، تدوینگر و... در مراحل بعدی است.



داریوش مهرجویی از جمله کسانی است که بدون اغراق باید گفت که در اکثر آثارش- چه در مقام کارگردان و چه نویسنده- توانسته است با رعایت استانداردهای بصری، حداقل رضایت منتقدین را در این زمینه جلب کند.حتی در فیلم "چه خوبه که برگشتی"، که بسیاری از منتقدین آن را سرآغاز افول استاد می دانند، انتقاد و اشکال گرفتن  از نحوه استفاده و چینش قواعد اولیه بصری به نظر غیرمنصفانه می آید. در ادامه، با بررسی دقایق ابتدایی این فیلم به صورت ملموس متوجه این هارمونی و توازن بصری خواهیم شد.

 

چه خوبه که برگشتی

( با توجه به این که نگارنده، فیلم را به صورت کامل ندیده است، توضیحات موجود در متن صرفا حدسیات و تحلیل هایی هستند که با تعمق در دقایق ابتدایی فیلم به دست آمده اند.)

یک کارگردان خوب از تمام امکانات و فرصت های موجود استفاده می کند تا مفهوم موردنظرش را به نحوی که می خواهد به مخاطب خود عرضه کند.تیتراژ، یکی از مهم ترین قسمت هایی است که مخاطب انتظار دارد خلاصه یا کلیتی از ماجرای فیلم را در آن بیابد: صفحه شیشه ای و مهره های شطرنج، و توپ هایی که با حرکت های غیرقابل پیش بینی خود روی صفحه باعث اختلال در بازی شطرنج می شوند.... این توصیفی کلی است که یک تصویر نه چندان مبهم از ماجرای فیلم به ما می دهد: نوعی دخالت یا اختلال بی جا در جریان یک بازی، شاید بازی زندگی...

سکانس اول با دوچرخه سواری رضا عطاران از لب ساحل شروع شده و به سمت درب منزل ویلایی ادامه می یابد.این دو صحنه شامل دو نمای لانگ شات از اوست؛ نمای اول، که حرکت او از کنار ساحل خلوت و آرام است و نمای دوم، یعنی ورود به خیابان منتهی به خانه که شامل دو خط سبز در سمت چپ و راست( درختان انبوه سبز) و جاده ای مجددا خلوت و ساکت در در وسط تصویر می باشد، هردو خبر از یک نوع آرامش خاص به ما میدهند.


بعد از آن، دوربین، تصویری در حالت بسیار درشت از درب منزل هنگام بازشدن می گیرد.اگر فقط کمی عمیق شویم، چند خط صاف عمودی به رنگ بنفش می بینیم که می تواند نشان از هیجان و انرژی نهفته در پشت این در باشد. اساسا بنفش، ترکیبی از دو رنگ سرد و گرم است که نوعی ابهام با خود به همرا ه دارد. عطاران درب را باز می کند و این به نوعی گشایش داستان فیلم است. بعد از یک گشت مختصر با همراهی عطاران در مطب حامد بهداد- دندانپزشک- پشت سر عطاران وارد آشپزخانه می شویم.( در این صحنه، استفاده از دوربین روی دست باعث می شود بیننده احساس کند در محیط حضور داشته و شخصا وقایع را از نزدیک می بیند). رنگ سفید دیوار آَشپزخانه و نوری که از پنجره تابیده می شود-برخلاف دیوار پوست پوست و کهنه راهرو منتهی به اتاق حامد-، به علاوه حضور دو کودک و یک لوله کش جوان و قاه قاه خنده آنان، فضایی شاد با چاشنی اغراق را به مخاطب منتقل می کند.فضایی که هنوز از چگونگی تطابق آن با کلیت ماجرا چیزی نمی دانیم.

ورود حامد بهداد، دقیقا همانند ورود عطاران در ابتدای فیلم ناخودآگاه، بیننده را به مقایسه بین این دو وا می دارد. تنها تفاوت این دو ورود، پخش موسیقی هیجان انگیز با ضرب آهنگ بسیار شدید از تاکسی حامل دکتر است. موسیقی ای که تصور ما را نسبت به شخصیت دکتر تا حدی جهت می دهد. ظاهرا با یک شخصیت پرانرژی، پرتنش، عصبی و شاید مضطرب روبرو خواهیم شد.

بعد از ورود به خانه، می توان گفت اولین کاری که زوج دکتر-مهندس ( بهداد-عطاران) به آن می پردازند، بازی شطرنج است. همان بازی که در تیتراژ فیلم به صورت نمادین شاهد ایجاد اختلال در آن بودیم. تصویری در مدیوم شات، مهندس در سمت راست و دکتر سمت چپ آن، صفحه شطرنج در وسط؛ رقابتی بین دو طرف حاضر در یک سوم تصویر، بر سر شی وسط تصویر را به ما عرضه می کند. صفحه شطرنج به شکلی غیرمعمولی نورانی است و در واقع توجه مخاطب را به عنوان نقطه مرکزی تصویر به خود جلب می کند. از بین نکاتی که در بازی جلب توجه می کند، طمانینه خاص عطاران بر خلاف بهداد است که واکنش هایی سریع و غیر منطقی از خود بروز می دهد. تصویر هایی که به صورت کلوزشات از صورت و دست های این دو رقیب می بینیم، گواه این ادعا هستند. بهداد که هر لحظه به شکست نزدیک تر می شود، تصمیم می گیرد در روند بازی اختلال ایجاد کند یا به قول معروف "جر زنی" کند. این تصویر که تداعی کننده تصویر تیتراژ است می تواند به نوعی روایت گر بخش زیادی از داستان فیلم باشد. تصاویر کلوزشات عطاران و بهداد در قاب عکسهای جوانی- که در آن عطاران غالبا خندان و بهداد اخموست- می تواند بیانگر رقابتی در عین رفاقت دیرینه این دو و احتمالا پیروزی های عطاران و ناکامی متقابل بهداد باشد. نکته دیگری که از خلال دیالوگ های رد و بدل شده بین این دو آشکار می شود، این است که بهداد بعد از سال ها دوری از دوستش، هنوز عوض نشده است و حداقل در بازی، همان عادات و روش های سابق منجر به شکست را تکرار می کند؛ امری که عطاران را به سرزنش بهداد وا میدارد.

 

 

صحنه دیگری که در آن می توانیم شاهد رعایت استانداردهای بصری باشیم، سکانس ورزش صبحگاهی لب دریا است. ابتدا تصویری لانگ شات از حامد بهداد با لباس یک دست سفید می بینیم که از سمت راست حرکت می کند، سپس در سمت چپ مهناز افشار، ایضا با لباس یک دست سفید به همراه خاله ی حامد که لباس سرخی به تن دارد به حامد که اکنون در وسط تصویر لانگ شات است، نزدیک می شوند. شباهت رنگ لباس بهداد و افشار در این تصویر باز هم مخاطب را به این مطلب متوجه می سازد که احتمالا رابطه ای بین این دو وجود داشته یا خواهد داشت. با تصوری که ازحامد در دیالوگها و رفتار های گذشته اش مبنی بر آشفتگی ذهنی و همچنین پوشش تیره او به دست آورده ایم، می توان حدس زد که او با پوشیدن لباس سفید تمایل خود را به کسب آرامش دوباره نشان می دهد. آرامشی که شاید بتوان از طریق یک سفیدپوش دیگر که نماد آرامش و ایضا عشق است به دست آورد. گفتیم عشق، چون در خلال دیالوگ های سکانس لب دریا، مهناز افشار که دکتر سنگ درمانی است، با نشان دادن سنگی سرخ به بهداد از عشق به عنوان درمان بسیاری از امراض نام می برد. خانم دکتر سنگ را به طرف آسمان می گیرد تا نور خورشید به آن تابیده و زیبایی اش را دوچندان کند. تصویر سنگ، یکی از تنها تصاویری است که در پانزده دقیقه ابتدایی فیلم از زاویه سربالا  فیلمبرداری شده است و به نوعی عشق را تقدیس می کند. در ما بقی دقایق فیلم، تقریبا تمامی تصاویر از زاویه سطح چشم دیده می شوند، به نحوی که مخاطب از این راه امکان قضاوت کردن در مورد هیچ یک از شخصیت های فیلم را نداشته باشد.


 

 نتیجه

همانطور که در مقدمه هم ذکر شد، اگرچه محتوای فیلم مورد انتقاد بسیاری از مخاطبان خاص و عام قرار گرفته و تصویر مهرجویی را در میان اذهان تیره کرده است، اما رعایت استانداردهای حداقلی در فرم، باعث می شود نتوانیم فیلم را از این لحاظ نادیده بگیریم. مهرجویی با انتخاب نور های مایه روشن و کم تضاد، تلاش کرده فضایی شاد و در عین حال واقعی را به نمایش گذارد. استفاده از زاویه هم سطح چشم، برقراری رابطه های خطی بین اشیاء و شخصیت ها و دقت در انتخاب درست نماها از جمله قواعدی است که این کارگردان در فیلم خود از آن ها استفاده کرده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی