ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

رسانه، مهد تولید فرهنگ

ویرا؛ پایگاه مطالعات فرهنگى و رسانه اى

دو سوال درباره موسیقی مردم پسند

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۹ ب.ظ

محمدحسین آشنا

 

سوال

  الف: معیار تمایز بین موسیقی مردم پسند خوب و بد چیست؟

  ب: آیا تفاوتی در معیارهای ارزیابی موسیقی ما و غرب موجود است؟

پاسخ

موسیقی یکی از جلوه های اصلی هنر و فرهنگ هر سرزمینی است که با زندگانی و اعتقادات مردمانش گره خورده، و در باب آن سخنان بسیاری به زبان آمده و بر قلم رانده شده است؛ آنچنان که گاهی صوت و موسیقی دلپذیر را صدای خدا دانسته اند.[1] سخنانی از این دست در مورد موسیقی زیبا بسیار است. اما آن چه در این یادداشت مورد سوال است، بحث قضاوت و امکان تفکیک موسیقی خوب از غیر آن، و حتی در معنایی کلی تر موضوع قضاوت در مورد "هنر" است.




برای این که طبق سوال مطرح شده بتوانیم ضابطه و معیاری برای تمیز بین موسیقی مردم پسند قابل قبول و غیر قابل قبول داشته باشیم واجب است که ابتدا موضوع را به شکلی کلان و به صورت بنیادی تر بنگریم؛ و  لزوم انجام چنین بحثی، کنار گذاشتن قیود دست و پا گیر و فرعی از موضوع مورد بحث است. در اینجا « مردمی یا مردم پسند بودنِ» یک موسیقی یا هنر به صورت کلی محل بحث نیست، چرا که پرسش، اساسا پرسشی بنیادی است و با هنر و قضاوت در باب آن سر و کار دارد. موسیقی نیز که خود یکی از تجلیات دنیای هنر است -حداقل در ابتدای بحث- در مفهوم گسترده تر خود یعنی « هنر»، حل خواهد شد.

از سوی دیگر برای این که بتوانیم معیاری مشخص جهت قضاوت به دست آوریم، باید افق نگاه خود را بسیار دور تر برده و در باب رسالت هنر و هنرمند بیندیشیم. بدیهی است که وقتی صحبت از قضاوت به میان می آید، نگارنده ناچار از برگزیدن نوعی خاص از تفکر و باور است تا بتواند در قالب آن حوزه اعتقادی(ایدئولوژیک)، خوب و بد را از یکدیگر بازشناخته و دست به ارزیابی درستی بزند.  حقیقت آن است که سِیر بدون برگزیدن غایت و تفرج در افکار متکثرِ موجود، نتیجه ای جز سرگردانی و خستگی به بار نخواهد آورد.

1-     بر این اساس، نگاه نگارنده به انسان، از منظری الهی و غیرمادی است. انسان در این نگاه، به مثابه اشرف مخلوقات دارای مبدا و مقصدی مشخص در نظر گرفته شده و واجد خصوصیات فطری منحصر به فردی است. در واقع این « فطرت» انسان است که محل تمایز او و سایر جانداران به حساب می آید. فیلسوفان، دانشمندان و متکلمین زیادی به صورت مستقیم و غیر مستقیم سعی در اثبات وجود فطرت در انسان داشته اند که بررسی آنها در این یادداشت نمی گنجد. اما از منظر اسلامی- که محل بحث ماست- واژه فطرت از یکی از آیات قرآن ریشه می گیرد: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ( 30 روم). علامه شهید مطهری در ذیل این آیه، فطرت را در یک معنا « ابداع بدون سابقه» تعریف کرده و اضافه می کند: در قرآن لغت فطرت در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است. فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا یعنی آن گونه خاص از آفرینش که ما به انسان داده ایم؛ یعنی انسان به گونه ای خاص آفریده شده است...فطرت انسان یعنی ویژگی هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان(مطهری، 1369).  باید این نکته را متذکر شد که فطرت انسان، با طبیعت و غریزه او از لحاظ تکوینی بودن برابر بوده اما از آن دو آگاهانه تر است. همچنین فطریات مربوط به مسائل فراحیوانی انسان است و به دو بخش شناخت ها و خواست های فطری تقسیم می شود.[2] بر این اساس، انسان فطرتا کمال طلب، حقیقت جو، طالب علم و دانایی، هنر و زیبایی، خلاقیت و آفرینندگی و از همه بالاتر عشق و پرستش یک ذات باری و بی نهایت است.


 

2-    سید مرتضی آوینی در مقاله منشور تجدید عهد هنر با اشاره به آیه موسوم به امانت[3] ، رسیدن به کمال انسانی را به عنوان رسالت فطری انسان ذکر کرده و می گوید:  لفظ « انسان» در آیه مبارکه کلی است و استثنا نمی پذیرد و مگر نه اینکه هنرمند نیز پیش از آنکه هنرمند باشد انسان است؟ و نه تنها هنرمندان، که علما و فلاسفه را نیز نمی توان از این امانتداری مستثنا کرد. وظیفه انسان رسیدن به مراتب کمال انسانی است و این وظیفه ای است فراتر از آن که این انسان هنرمند باشد یا سیاستمدار، عالم باشد یا فیلسوف، مهندس باشد یا طبیب...(آوینی،1372).

هنرمند پیش از آنکه هنرمند باشد، انسان است و متعهد به رسالت خویش. او نه تنها کمتر از سایرین، که اتفاقا به شکرانه ذوق و توانایی خدادادی اش در سوار شدن بر  مرکب خیال و قدرت آفرینندگی، رسالتی سنگین تر بر دوش خود دارد. هنرمندی که قرار است پیامبر جامعه خود باشد و مفاهیم عمیق آسمانی را با زبانی هنرمندانه  و زمینی به مخاطب خود عرضه کند، باید خود، وجودی پرورش یافته، خالص و عاری از سیاهی داشته باشد.

می توان گفت که منشا تفاوت نگاه الهی و غیرالهی به هنر نیز از دریچه نوع نگاه به هنرمند نشات می گیرد: هنرمندی که     زیبایی را در خدمت مفهومی عمیق و برآمده از عقل و فطرت درآورده و آن را به شیوه ای بدیع عرضه می کند و آن که با اتکا به توهمات خود، سعی دارد تا زیبایی را در خود زیبایی تفسیر کرده و یا در خدمت غرایز جسمانی خود در آورد. بحث  تهذیب روحی هنرمند، مطلبی جداگانه و البته سوادی بیش از دانسته های نگارنده می طلبد. به همین جهت به این سخن از آیت الله جوادی آملی در وصف « هنرپرور اسلامی» اکتفا می شود: اگر هنرمندی از رهگذر صوت حسن و نغمه غم زدا یا تصویر و ترسیم وتمثیل روح پرور ، پیامی به گوش منتظران ندای غیب برساند و از کنگره عرش ، صفیر آشنایی به سمع مشتاقان کوی وصال واصل کند و در نتیجه ، گروهی را در دامن شرع مقدس به واجب ومستحب  تربیت کرده و از حرام و مکروه رهایی بخشد ، همانا هنرپرور اسلامی است( آرمانشهر- حوزه هنری).

3-    بر اساس این تعاریف، اکنون می توان به بحث در مورد موسیقی به عنوان یکی از تجلیات ویژه عالم هنر پرداخت. ویژه از آن جهت که موسیقی، زبانی بسیار مجرد داشته و تولید و انتقال پیامی خاص در آن- علی الخصوص در نوع بی کلام- بسیار دشوار است؛ چرا که موسیقی عرصه دلالت های بی شمار است.

اما از آن جا که موضوع این یادداشت قضاوت در مورد موسیقی مردم پسند است و طبق اکثر تعاریف موجود، این نوع از موسیقی، غالبا با کلام و البته کلامی سرراست سر و کار دارد، می توان گفت که قضاوت کردن در مورد آن چندان سخت به نظر نمی آید. هر چند نباید ناگفته بماند که فضای اشباع شده جوامع- علی الخصوص جامعه ایران- از این نوع موسیقی، قضاوت در مورد خوبی یا بدی آن را برای مخاطب عام تا حدی دشوار کرده است؛ چرا که مخاطب از یکی از مهمترین و ساده ترین لوازم قضاوت، یعنی « قیاس» محروم است. 




در جوامع غربی، موسیقی موسوم به مردم پسند معمولا مورد هجمه جامعه شناسان و نظریه پردازان-علی الخصوص طرفداران مکتب فرانکفورت- است. این منتقدین چپ گرا که قائل به دو دستگی در فرهنگ و هنر هستند، انتقادات خود را بیشتر متوجه نظام سرمایه داری موجود که گرداننده « صنعت فرهنگ» است می کنند و در قبال آن به حمایت از تولیدکنندگان موسیقی مستقل و جدای از جریان اصلی می پردازند . این در حالی است که در جامعه ما، این مسئله موضوعیتی نداشته قضاوت بر مبنای چنین شاخصی کاملا بیهوده و بی ربط به نظر می رسد.  هرچند بخش دیگری از موسیقی مردم پسند هم موجود است که متوجه انتقاد منتقدین نبوده و آن نوعی از موسیقی است که مخاطب را به تفکر در باب خود و جهان وا دارد.

اما اگر بخواهیم بر مبنایی الهی موسیقی خوب را از بد بازشناسیم، با جستجویی در متون موجود، به مفهومی قرآنی به نام « لغو»  بر می خوریم. لغو در لغت به چیزی اطلاق می­شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد. و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده­ و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می­شود(موذنی،پژوهشکده باقرالعلوم). عوامل و زمینه های لغو در قرآن به سه دسته کلی تقسیم می شوند: 1- فراموشی یاد خدا و روز جزا  2- لذتجویی دنیایی  3- همنشینی با بدان(همان).

بر این اساس می توان با استفاده از این مفهوم موسیقی خوب را از غیر آن -که در اینجا لغو خوانده می شود- باز شناخت.  باید یادآور شد که در شاخص مذکور، موسیقی موسوم به سنتی نیز جزو آثار مردم پسند به حساب آمده و بین این نوع از موسیقی و موسیقی پاپ تفاوتی در نظر گرفته نشده است.

شکی نیست که تعاریف و دسته بندی های ذکر شده بسیار کلی هستند و حداقل برای مخاطب عامی که مشتری انواع موسیقی مردم پسند است، نمی تواند مبنای عمل مناسبی فراهم آورد؛ اما باید اذعان کرد که این تقسیم بندی می تواند رهنمون مناسبی برای اهالی هنر، کارشناسان و سیاست گذاران عرصه موسیقی برای ارزیابی آثار موجود، بازنگری در سیاست های کنونی و همچنین اقدامات بعضا متناقض و سهل انگارانه گذشته باشد.

 

 



[1] منسوب به ابن سینا در اشارات و تنبیهات

[2] برای توضیحات بیشتر به کتاب فطرت نوشته استاد مرتضی مطهری رجوع کنید.

[3] إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً ؛ همانا ما امانت(الهى) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمکار و نادان است.» (احزاب 72)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۵
محمدحسین آشنا

موسیقی مردم پسند

نظرات  (۱)

 besiar jaleb bood

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی